خودمو روانکاوی کردم و فهمیدم چرا هیچوقت تو ماه رمضون فراموشم نمیشه و از فیض خوردن و آشامیدن محرومم :دی


کلاس اول بودم

با نیم متر قد و 15 کیلو وزن تصمیم گرفتم روزه بگیرم

تو مدرسه یادم رفت و آب خوردم

کل روز رو درگیر بودم

هیچ چیز دیگه ای نخوردم و به کسی هم حرفی نزدم ولی فکر میکردم دیگه روزه نیستم

دم افطار همه به به و چه چه که نیروانا اولین روزه کاملشو گرفته و .

بابام بهم پول داد جایزه

بعد من زدم زیر گریه

حالا همه هاج و واج مونده بودند

و در نهایت اعتراف کردم که تو مدرسه حواسم نبوده و آب خوردم

بعد این که کلی بهم خندیدند توضیح دادند که حتی اگر آدم بزرگا هم فراموششون بشه اشکالی نداره و تو که کوچولویی و اگر خیلی تشنه ت بوده باشه و ی ذره آب بخوری باز هم قبوله

(یعنی شاید یک درصد احتمال دادند عمدی خوردم نامردا)


فکر کنم همین اتفاق باعث شده ناخودآگاهم نسبت به این قضیه به شدت آگاه باشه:دی


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها