دانشگاه آزاد اینجا سه تا واحد داره

1. واحد مرکزی که تو یکی از بهترین جاهای شهر هست و نزدیک ی خیابون که مراکز خرید لوکس و شیکی داره

2. واحد سما که تو ی جای متوسط رو به بالای شهر قرار داره و الان رسما شده مدرسه ابتدایی و متوسطه

3. سایت 3 که 3 کیلومتری خارج از شهره و نود درصد دانشکده ها و کل بخش آموزش و پژوهش و ریاست اونجا هستند (از جمله ما)

 

قبلا فقط دانشکده اقتصاد و مدیریت تو واحد اولی (مرکزی) بودند

حالا حدود ده روز پیش مدیر گروه گفت پیشنهاد شده ما بریم شهر

تنها کسی که استقبال کرد من بودم!!

واقعا آدما خیلی زیاد باهم فرق دارند

تا واحد مرکزی از خونه ما پیاده حدود 45 دقیقه است

و من حتی تو دلم مسیرهای مختلف رو سنجیدم که با کدوم راه زودتر میرسم :دی

هفته قبل روز چهارشنبه هم من قرار بود برم دانشگاه؛ هم دفاع داشتیم هم امتحان

مدیر گروه زنگ زد که دارن وسایل رو میبرن و چیز خاصی که تو کشوهاتون نیست و اینا

منم با شعف و مسرت مطمئن شدم که دیگه شهرنشین شدیم

حالا امروز مدیر گروه میگه کلی از دانشجوها اومده بودن اعتراض و .

میگم چه اعتراضی خو؟

میگه میگن اونجا ساختمونش قدیمی و مخروبه س ما نمیتونیم اونجا درس بخونیم و ذاتا برای درس خوندن هم نیومدیم اینجا حداقل نفس می کشیم بوفه و سلف و امکانات داره اونجا میگن خیلی از این خبرها نیست و .

میگم خوب بهشون می گفتی خنگولا! عوضش اونجا استادان داره وسط کلاساتون برید دور دور خو :دی

 

ولی همسرجان به نکته قشنگی اشاره کرد (بیشتر درباره مخالفت همکارا):

همکارهات اونجا تو چشمن و هی میتونند برن پیش رییس و معاون و . و کم کم برای خودشون جایگاهی دست و پا کنند ولی اینجا حس میکنند براشون تبعیدگاهه!

 

فکر کردم دیدم دقیقا راست میگه

تنها کسی که اینجا به جای تبعیدگاه براش شده بهشت آرزوها منم

هورااااا :دی


مشخصات

آخرین جستجو ها